کانال ایتا 🇮🇷 مسابقات به سوی بهشت 🇮🇷

🌺گروه تبلیغی جهادی شهید صالحی خوانساری
💠مطالب کانال:
۱.تبلیغ مسابقات معتبر
۲.برگزیده مطالب گلچین، ناب و جذاب مذهبی، اخلاقی، سیاسی و تفریحی و…با ذکر منبع
میکوشیم ازمراجعه به کانالهای متعدد بی نیازشوید
mbbehesht.ir
🔵ادمین کانال:
@dr_Khalilian

ورود به کانال

ورود به نسخه وب

مطالب کانال ایتا 🇮🇷 مسابقات به سوی بهشت 🇮🇷

🚨 دعای روز دوم #ماه_مبارک_رمضان با ترجمه خودمونی! ما رو هم از دعای خیرتون فراموش نکنید 🙏 #ماه_بندگی #جشنواره‌فیلم‌نوجوانان‌ایران 🎬 پاتوق نوجوون های فیلمساز! 🔸 @jni_iran
#گپ_روز #موضوع_روز : ما را که به مهمانی دعوت می‌کنند با خودمان غذا نمی‌بریم که! ✍️ شیفت شب بودم. تمام شده بود و حوالی ساعت هفت صبح از پلّه‌ها داشتم می‌آمدم پایین که یکی از همکارانم یا بهتر بگویم دوستان صمیمی‌ام را دیدم. کمی نگران بنظر می‌رسید! تا مرا دید در آغوشم کشید و گفت: هر کسی اگر جای من بود الآن از خوشحالی در پوستش نمی‌گنجید! ولی مرا حجم زیادی از نگرانی احاطه کرده است. • گفتم : چرا؟ چی شده؟ گفت: در قرعه‌کشی بیمارستان برای اعزام کادر درمان به حج، اسم من هم درآمده! یک لحظه از هیجان خشکم زد! چند ثانیه‌ای گذشت تا بتوانم خودم را جای او بگذارم و حرفش را بفهمم. • بعد از سکوت کوتاهی نفسی عمیق ناخودآگاه از سینه‌‌ام خارج شد و گفتم : شکر خدا هزار بار، حق میدهم به تو! چنین سفری آن هم دعوت یکهویی، دلهره هم دارد. از من کمکی برمی‌آید؟ • گفت: من کجا و حج کجا؟ حالا چگونه بروم؟ من در تمام عمرم یکبار حتی در خیالم هم به این سفر فکر نکردم. نمازهایم حتی نماز دست و پا شکسته‌ایست که فقط ظاهرش نماز است! رفتم آنجا چه دعایی بخوانم؟ قرآن خواندنم اصلاً خوب نیست! چکار کنم آنجا حالِ خوبی داشته باشم؟ و ... • چندین برابر جملاتی که اینجا نوشتم، همه نگرانی‌هایی بود که تند تند داشت ردیف می‌کرد. • حرفش را قطع کردم و گفتم: امشب منتظرت بمانم می‌آیی منزل ما باهم حرف بزنیم؟ کمی مکث کرد و گفت: بله عصری که شیفتم تمام شد می‌توانم مستقیم بیایم. گفتم با همین لباس ؟ گفت: مگه چشه؟ دفعه اول نیست می‌خواهم بیایم خانه‌ی شما که... خانه‌ی شما مثل خانه‌ی خودم هست! تو به ریز و درشت همه‌ی زندگی من آگاهی... گفتم : نه بیشتر از خدا ! • مسخره نگاهم کرد و گفت : دیوانه شدی؟ گفتم : تو برای آمدن به خانه‌ی من، نه هیچ‌گونه تشریفاتی قائلی، و نه نگرانی که چگونه پذیرائیت کنم چون مطمئنی هر چه دارم و ندارم را با تو شریک می‌شوم. برای رفتن به خانه‌ی خدا نگران چه هستی؟ • نگاهش به من خیره شد و گفت : اووووف ! ادامه دادم: ما را که به مهمانی دعوت می‌کنند با خودمان غذا نمی‌بریم که! می‌رویم می‌نشینیم سر سفره و هر قدر میل داشتیم نوش جان می‌کنیم. اگر کمی هم سخت گذشت رسم ادب نمی‌دانیم که گلایه کنیم. • گفت : شیطان چگونه بازی می‌دهد آدمها را ... به جای درک شادی و لذت این سفر، داشتم از اینهمه اضطراب، کم‌کم پشیمان می‌شدم از رفتن به این سفر. گفتم : او هم همین را می‌خواست ! رسم خدا رسم قشنگی است! دست خالی‌ترها، توجه صاحبخانه را بیشتر جلب می‌کنند. همین که بدانیم هیچ نداریم و فقیریم به این سفره، کافیست! « ظرف فقر تنها ظرفی است که اینجا پُرَش میکنند.» • آرام و شاد بغلم کرد و رفت به سمت پله‌ها. به پاگرد که رسید برگشت و گفت : میدانم که منظورت از دعوت شامِ امشب برای رساندن حرفت به اینجا و همین نتیجه بود، اما تعارف آمد و نیامد دارد... من شام می‌آیم آنجا... و صدای خنده‌اش خبر از آرامش درونش می‌داد. @ostad_shojae
معاون اول قوه‌قضاییه استعفا داد مرکز رسانه قوه‌قضاییه: 🔹به منظور از بین بردن شائبه هرگونه اعمال نفوذ در پرونده اخیر؛ «مصدق» استعفای خود، از سمت معاون اولی قوه قضاییه را تقدیم رییس عدلیه کرد. رییس قوه‌قضاییه ضمن پذیرش درخواست استعفا: 🔹اگر چه حضور شما در این منصب، در رسیدگی به پرونده مورد اشاره مدخلیت و تاثیری نداشته و نخواهد داشت اما با توجه به درخواست حضرتعالی و نکاتی که مطرح کردید استعفای شما مورد پذیرش قرار می گیرد. @madare0120
هرکه دارد سر سودای خدا بسم الله... #ماه_رمضان @madare0120
⚠️⚠️ خطر در کمین است! مواظب فرزندان خود باشید ... ❌❌ سوختگی را وارد هفت سین نکنیم #چهارشنبه_سوری

مشاهده در ایتا

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

ورود به کانال ایتا
تبلیغ کانال ایتا