کانال ایتا دفاع مقدس

#کپی_آزاد

🌴 کانال #دفاع_مقدس :
روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی
و حال و هوای رزمندگان جبهه ها #دهه۶۰

🌿 انتشار مطالب، صدقه جاریه است…

ورود به کانال

ورود به نسخه وب

مطالب کانال ایتا دفاع مقدس

#طنز_جبهه✍ بچه ها در اسارت پس از گذشت سال ها و ماه ها با شرایط آنجا خو گرفتند و برای اینکه با ایجاد تنوعی، یکنواختی کسالت بار روزهای اسارت را از بین ببرند، در صدد تدارک سرگرمی هایی برآمدند که از آن جمله برنامه تئاتر بود. یادم می آید تئاتری داشتیم طنز و فکاهی که یکی از بچه ها نقش غلام سیاهی را در آن باید ایفا می کرد. پس از تمرینات بسیار که علی رغم محدودیت های بسیار صورت پذیرفت، تئاتر آماده شد و قرار شد که در آخر شب اجرا شود. از این رو بعد از گذاشتن نگهبان و اتخاذ تدابیر امنیتی لازم، تئاتر شروع شد، اما این تئاتر آنقدر جالب و نشاط آور بود که توجه همه بچه ها از جمله نگهبان های خودی را هم به خود جلب کرد و به همین خاطر متوجه حضور سرباز عراقی در پشت در آسایشگاه نشدند و هنگامی کلمه ی رمز قرمز اعلام شد که درِ آسایشگاه داشت با کلید باز می شد. همه پراکنده شدند، از جمله همان برادرمان که نقش غلام سیاه را بازی می کرد. او هم رفت زیرپتویی و خودش را به خواب زد. سرباز عراقی وارد آسایشگاه شد و در حالی که دشنام می داد، گفت: چه خبر است؟ مگر وقت خاموشی نیست؟ دید همه بچه ها نشسته اند و دارند به او نگاه می کنند اما یک نفر روی سرش پتو کشیده است. به همین جهت شروع به ایجاد سرو صدا کرد. اما باز هم او از زیر پتو بیرون نیامد. سرباز عراقی که از خشم و عصبانیت داشت می لرزید، به تندی به طرف او رفت و در حالی که با مشت و لگد به جانش افتاده بود پتو را از روی سرش کشید، ولی با دیدن صورت سیاه او از ترس نعره ای کشید و فرار کرد و خودش را از آسایشگاه بیرون انداخت و سپس خنده بچه ها بود که مثل بمبی آسایشگاه و اردوگاه را بر سر آن سرباز بخت برگشته خراب کرد. حقیقتاً بروز این صحنه از صدها تئاتر طنزی که با بهترین امکانات اجرا شود، برای ما جالب تر و زیباتر بود و بعد ازاین جریانات هم به سرعت صورت آن برادرمان را تمیز کردیم و وسایل را هم جمع کردیم و متفرق شدیم تا با آمدن مسئولان عراقی اردوگاه همه چیز را حاشا کنیم. کتاب طنزدراسارت، صفحه:51📚
🎥 نقل خاطره طنز ... و تلخ و شیرین از دوران اسارت توسط سید علی اکبر ترابی فرد دوران جنگ تحمیلی ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄ 🌴 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی .... و حال و هوای رزمندگان جبهه ها #دهه۶۰
اجتهاد در شوخ طبعی 😂🤣 دوران جنگ تحمیلی ─┅═༅𖣔༅═┅─ ▫️ یادش بخیر شهید کریم کجباف صبح سردی در اردوگاه پلاژ بیدار شده و برای وضو از چادر خارج شدیم! کریم کجباف زیر چند پتوی گرم خوابیده بود و بیدار نمی شد! یکی یکی وضو گرفته، درحالی که بخار از دست های خیس بلند می شد، داخل چادر می شدیم! از اینکه " کجباف" همچنان در بستر نرم و گرمش جا خوش کرده بود زورمان آمد!! 😬 علی رنجبر و اکبر شیرین علیه کجباف متحد شدند تا او را به هر قیمتی شده از زیر پتو بیرون بکشند! من و احمدرضا هم جانب کجباف را گرفتم و کل کل شروع شد! 😀 در خلال صحبت ها، کجباف به آرامی سر از زیر پتو بیرون آورد و گفت: " حسن جان ، مرحبا ! از تو خوش آمد. دختر خاله ای دارم ، خوب و محجبه ! مناسب تو . ان شاءالله بعد از عملیات یادت باشد، صحبت کنم تا با هم فامیل شویم! ☺ من هم از کجباف تشکر کردم! احمدرضا ناصر از کجباف خواست تا جانب انصاف را نگهدارد چرا که او هم طرفدار او بوده! کجباف با متانتی خاص و با آرامش گفت: " احمد! هر چند قیافه مناسبی نداری اما از آنجا که همشهری هستیم، برایت فکری خواهم کرد... با خاله صحبت می کنم. به من محبت دارد، حتما برای دخترش قبول خواهد کرد!! لحن علی رنجبر هم تغییر کرد و گفت: " کریم ما سال هاست با هم رفیق و هم رزمیم! .... عملیات بدر را فراموش کردی؟ .... شوخی های مرا به دل نگیر .‌... 😄 و علی اکبر شیرین (شهید) هم فی البداهه سخن را عوض کرد و از " کریم کجباف" و شجاعتش گفت و از لطافت و بزرگیش.!!!🤣 کجباف با تمام هنر و ظرفیت شوخی اش، خیره در چشم علی رنجبر و اکبر شیرین نگاه کرد و گفت: " هر چند که از شما دو نفر چندان دل خوشی ندارم اما چه کنم با این دلم؟! چه کنم با این دل که رئوف و نازک است! " کافیه دیگه! التماس نکنید! بعد از عملیات که اهواز رفتم برای شما هم صحبت می کنم"!!! از کریم تشکر کردیم و پتو زیر بغلش گذاشتیم و... وقتی کجباف خواست از چادر خارج شود، گفت: " آقایان، این مبحث مهم بین خودمان بماند"! پس از برنامه صبحگاه در محوطه گروهان، علی بهزادی، (شهید / فرمانده گروهان) " کریم کجباف " را فراخواند، خیلی جدی با لهجه شوشتری گفت: " کریم ! ... چن وخته مونه بشناسی؟! (چند وقت است مرا می شناسی؟) آدم بدی بیدمه؟ (آدم بدی بودم؟) کجباف با کمی مکث و تعجب جواب داد: "😳 اچه ؟! .... اتفاقا خیلی هم علاقه بِت داروم"! (چرا؟ اتفاقی افتاده؟) علی گفت: " تمام رفیقاته فرستادی خونه بخت ! ... منو یادت رفت"!! 😄 کریم کجباف که تازه دوزاریش جا افتاد بود، نگاهی به طرف ما انداخت و گفت: " خونتون آباد! مری پ BBC مو حرف زدومه"! (خانه تان آباد، انگار با بی بی سی صحبت کردم!!!) 😄😄😄 بچه های گروهان یکی پس از دیگری دور کجباف به تمجید و تملق جمع شدند و ولوله ای شد!! کجباف که خداوکیلی در شوخی " اجتهاد تمام " داشت، همه را آرام کرد و گفت: " علی ! .... ان شاءالله بعدِ عملیات ، گروهانه بیار اهواز به خط کن! .... سی همتو فکری بکنم!! " (بعد از عملیات گروهان رو بیار اهواز به خط کن تا برای همه تون فکری بکنم) فریاد بچه ها با ذوق زدگی بلند شد؛کجباف ✊.... کجباف✊ ... کجباف ✊... 😄😄😄 .....😂       ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ #طنز_جبهه راوی- حسن اسدپور ↶【به ما بپیوندید 】↷ ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
امروز چه خوش یُمن است صبحانه کنارِ یاران .... آبادان؛ جاده اهواز موقعیت شهید عرب مقر گردان‌های لشکر۱۴ صرف صبحانه گردان امام‌حسین(ع) بعد از صبحگاه و ورزش دم همه‌ی قهرمانامون گرم عکاس: مصطفی خیامیان #صبح_بخیر
#صبح #ورزش #نشاط #رزمنده_های_لشکر۲۷ دوران جنگ تحمیلی
⭕️ تصویر کمتر دیده شده از تبلیغات شهید چمران در انتخابات مجلس #شهید_چمران
📌 با مرور دیالوگ های ناب دفاع مقدس باید گفت : اینجا ایران است و باید تا پای جان ایستاد 🔹️ به‌یادماندنی‌ترین دیالوگ فیلم‌های دفاع مقدس در یک قاب جمع شده است و اگر بخواهیم با شرایط حال حاضر کشور عزیزمان ایران گره بزنیم چقدر اثر بخش و نتایج خوبی دارد. 🔻 امروز انتخابات مهمترین عرصه ای است که پیچ تاریخی این نظام مقدس را برمدار شهدا تنظیم می کند و نقش ما در این مسیر هدایتگری مردم و کشور با انتخاب اصلح در راه دلخواه شهداست. ◇ این چند دیالوگ را مرور کنیم و ببنیم کجای این چرخه تاریخی قرار داریم و چه نقشی در حفظ و صیانت از پرچم مقدس جمهوری اسلامی ایران داریم: ◇ آتیش مستقیم است ، رسماً شروع کرده اند ◇ به علی قسم تا پای جان مدافع انقلابم ◇ سرباز خمینی مرد شهادت است نه تسلیم 🔸️ اگر شنیدی بلند بگو : الله اکبر
🎞 برشی فوق العاده زیبا برای از مستند «روایت فتح» با صدای شهید آوینی در خصوص هجرت امام حسین (ع) از مکه به کربلا ↶【به ما بپیوندید 】↷ ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄ ✅مرجع‌نشرآثارشـ‌هدا و دفاع‌مقدس
🔷 با صدای آرامش بخش شهید آوینی و دیگر شهدا در برنامه «روایت فتح» همراه شویم.
" شیعه بودن ساده نیست! هر کسی خود را شیعه نخواند که این عظمت نصیب هرکس نمیشود باید خود را فروخت به یک جمله امام ؛ به یک اشار‌ه‌ی امام ..! آری مردم ! اینکه امام صادق (ع) و امام حسن مجتبی (ع) قیام نکرد‌ه‌اند چونکه به دنبال چنین پیروانی می‌گشتند مردم ! روزی امام زمان (عج) خواهد آمد که همه شما شیعه باشید و یاریش کنید.." #شهید_‌سیدعبداله_بیژنی #معاون‌واحدتخریب‌تیپ‌المهدی #اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🎥 تصاویر كمتر ديده شده از حضور رهبر در جبهه های حق علیه باطل- دهه شصت 🎞 رهبر معظم انقلاب : دشمن راز پيروزی ما را در خرمشهرها به چشم ديد.. #دفاع_مقدس

مشاهده در ایتا

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

ورود به کانال ایتا
تبلیغ کانال ایتا