کانال ایتا 𝑹𝒊𝒑𝒂𝒓𝒐 | ܢ݆ߺܝ̇ߺߊ‌ܣܭَߊ‌ܘ

. ﷽ – – چرا پناهگاه ؟! ‘ من دلم نیومد بی‌پناهیِ آدمارو پناه نباشم ؛ ⤶‏و پناه بر تو از حزن‌های پی در پی🌱 ‘ – اینجا جای کسیه ؟! ± بله ؛ پناهگاهِ منِ ” – اون رویِ ما ↶ @aye_109 – اَدمین↶ @sir_MiM

ورود به کانال

ورود به نسخه وب

مطالب کانال ایتا 𝑹𝒊𝒑𝒂𝒓𝒐 | ܢ݆ߺܝ̇ߺߊ‌ܣܭَߊ‌ܘ

± شد شد ؛ نشد چایی دم میکنم حیاط رو آب و جارو میکنم فرش قدیمی زرشکی مادربزرگ رو پهن میکنم سینی میارم و دو فنجون و نعلبکی چای میریزم میشینم کنارت تو از تموم هیاهوی جهان درد و دلات بگو منم گوش میشم برای شنیدن تموم غر و ناراحتیات و دلتنگیات♥️ . . -𝑅𝒾𝓅𝒶𝓇𝑜𝑜
- من صبرم ديگه كاسه نيست، قابلمه ست ! -𝑅𝒾𝓅𝒶𝓇𝑜𝑜
بی کلک ؛ بی شیله پیله ؛ دستهایم بی نمک .. از سیاست ها ؛ دو رویی ها گریزانم هنوز .. -𝑅𝒾𝓅𝒶𝓇𝑜𝑜
هیچ تغییری نکردم شعر می‌خوانم ؛ هنوز .. من ؛ همان جنگنده پیروز میدانم ؛ هنوز ..
شیرجه‌های نرفته ؛ گاهی کوفتگی‌های عجیبی به جای می‌گذارد . .🏊🏻‍♀ -𝑅𝒾𝓅𝒶𝓇𝑜𝑜
-𝑅𝒾𝓅𝒶𝓇𝑜𝑜
عهد میبندم باهات با این مصرع عطار : تا جان بودم در تن، رو از تو نگردانم💗 . . -𝑅𝒾𝓅𝒶𝓇𝑜𝑜
‏خدایا . . دختران سرزمینم رو از پسرای هموطنِ اسکلِ بلاتکلیفِ تراپی لازمِ بی تعهد در امان بدار!✨🤲🏻 -𝑅𝒾𝓅𝒶𝓇𝑜𝑜
اگر من از تاریکی هایم بگویم ، باز همانجوری نگاهم می‌کنی که انگار خورشیدم ؟! -𝑅𝒾𝓅𝒶𝓇𝑜𝑜
آدمایی رو ول میکنید و میرید ؛ که بعدا تو تنهاییاتون له له میزنید برای دو دقیقه بودنشون ، خب سوالی که اینجا پیش میاد اینه ؛ چرا همون موقعه نه ؟! چرا الان ؟! -𝑅𝒾𝓅𝒶𝓇𝑜𝑜
لنگ لنگان میروم تا انتهای آرزو ؛ تکیه بر زانوی خود ؛ بر شانه های غیر ؛ نه ! -𝑅𝒾𝓅𝒶𝓇𝑜𝑜
رفیق مطمئن باش ! روزی میرسه که به مشکلات امروزت میخندی و از پنجره تیمارستانِ روانی ؛ به بیرون خیره میشی 🦦 . -𝑅𝒾𝓅𝒶𝓇𝑜𝑜
که‌ماضی‌رفت‌‌ُحال‌این‌است‌مستقبل‌نمیدانم . -𝑅𝒾𝓅𝒶𝓇𝑜𝑜
نفرین کنمت یا که دعایت کنم ؛ ای عشق ؟! چون از دل رنجیده جدایت کنم ؛ ای عشق ؟! -𝑅𝒾𝓅𝒶𝓇𝑜𝑜
واقعاً نیازمندیم این عبارت رو در مکالماتِ روزمره عادی سازی کنیم ؛ " ببخشید من امروز تمایل به زیستن ندارم " -𝑅𝒾𝓅𝒶𝓇𝑜𝑜
منم همینطور ناتالی، منم نات عالی. -𝑅𝒾𝓅𝒶𝓇𝑜𝑜
وصف‌ِاحوال‌من‌افتادبه‌دستانِ‌قلم . . من‌نوشتم‌ك‌‌غمی‌نیست‌بخوان‌سخت‌گذشت . -𝑅𝒾𝓅𝒶𝓇𝑜𝑜
- تو روانی نیستی ! فقط قربانی شرایط شدی .. -𝑅𝒾𝓅𝒶𝓇𝑜𝑜
-𝑅𝒾𝓅𝒶𝓇𝑜𝑜
می‌روی ُخانه لبریز از نبودت می‌شود ، باز تنها می‌شوم با یاد ِمهمانی که نیست ! . -𝑅𝒾𝓅𝒶𝓇𝑜𝑜
وقت ِرفتن می‌شود ، با بغض می‌گویم نرو ، پشت ِپایت اشك می‌ریزم در ایوانی که نیست ..
چشم می‌دوزم به چشمت می‌شود آیا کمی ، دست‌هایم را بگیری بین ِدستانی که نیست ؟ .

مشاهده در ایتا

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

ورود به کانال ایتا
تبلیغ کانال ایتا