مشکل ما از جایی شروع شد که؛
نگاه ما به هم،
نگاه آدم به آدم نبود
نگاه آدم به فرصت بود…
اُمیدواریم از کانال لِذَت بِبَرید🌹
ناشناسمون: @Message_ir
و کمی تبلیغات🫡
مطالب کانال ایتا پروفایل | profile
#پارت1 💔!
_ تبریک میگم. داری بابا میشی عشق من !
سرش با چنان شتابی چرخید سمت من که گردنش رگ به رگ شد. یهو داد زد جانمییجان !
از ماشین پرید پایین با خوشی داد زد : اهای مردمممم دارم بابا میشم
یه مینی امیر داره میادددد عاشقتم شرارههههه !
یهو یه ماشین با سرعت بهش کوبید و امیر پخش زمین شد .. 😭💔
https://eitaa.com/joinchat/82969170C26b599abd3 .
اخرینبارهلینکاینرمانومیزارم !
#پارت1 💔!
_ تبریک میگم. داری بابا میشی عشق من !
سرش با چنان شتابی چرخید سمت من که گردنش رگ به رگ شد. یهو داد زد : جانمییجان !
از ماشین پرید پایین با خوشی داد زد : اهای مردمممم دارم بابا میشم
یه مینی امیر داره میادددد عاشقتم شرارههههه !
یهو یه ماشین با سرعت بهش کوبید و امیر پخش زمین شد .. 😭💔
https://rubika.ir/joinc/CEDHDDJA0TFMBABEFKRYXNZGLSEGVSBP
نامزدی دختر حاج مرتضی حکمت رو پس میارن و حاجی ناراحت از این خفت و حقارت، به تموم دلالههای بازار میسپاره تا براش یه داماد شایسته پیدا کنن...
شراره، که دخترِ امروزیه و با این مدل ازدواج مخالف، دست به کار میشه تا شوهر شایستهشو خودش پیدا کنه...
پس هرچی جوون جـذاب و قـدبلنـد و پولـداره تور میکنه تا بیان خواستگاریش..
از استاد دانشگاهش گرفته تا دیوونهای که باهاش تصادف میکنه . . 😐😂💢
https://eitaa.com/joinchat/82969170C26b599abd3
با داد گفت : بابا زن گرفتن زوری.. طلاقم زوری؟
_ مگه نمیگفتی نمیخوایش؟ خوب طلاق میگیرید دیگه!
- اونموقع من این وزه رو نمیخواستم الان عاشقشم دیونشم مال منه!
_ میخوای رو حرف بابات حرف بزنی امیر؟
برگه ازمایشو از دست شراره کشیدم :
- ببینید و گوش کنید من زن و بچمو به قیمت جونمم ول نمیکنم!
یهو شراره با گریه گفت:
-امیر بچه .. ⭕️💔
https://eitaa.com/joinchat/82969170C26b599abd3 .
#اسیراستاد بهقلم زیبای #ماهِپنهان 🌿!
اسیراستاد ⭕️🕊 .
مهرداد استاد دینی دبیرستان دخترانه
مردی سگ غیرتی و جذاب که دخترا واسش سر و دست میشکنن عاشق دختر مطلقهای میشه، میخواد مردش بشه ولی با برگشتن شوهر سابق دخترک دیوونه میشه و برای این که فرشته کوچولوش مال خودش بمونه فوری عقدش میکنه ومیشه معلم دینی نامزدش .. 💢
https://eitaa.com/joinchat/82969170C26b599abd3
فووووول عاشقانه 💢🤌🏽!
دیاکو یه خونآشام ک عاشق دختری میشه که از هیولاها وحشت داره.
روزی ک مآه کامله🌚
قدرت دیاکو به اوج میرسه. کاسه ی چشماش پر از خون میشه. دنده هاش بیرون میزنه. ناخوناش بلند و کج و نوک تیز میشه. و پنجه هاش قوی و خون آلود میشه. دندونای تیزش از دهنش بیرون میزنه و خون ازشون میچکه.
و اون روز دقیقا دختری ک عاشقش بوده رو میبینه :)))
دیاکو کنترلی نداشته و مجبور میشه .. ⭕️
https://eitaa.com/joinchat/371983026C5730bb1a54
اوه:))))))))
داد زدم:
-دیاکو، این منم. تو عاشق منی، بهم حمله نکن. منو یادت میاد؟!
زوزه کشید. کنترلی نداشت. وحشت زده به مآه که لحظه به لحظه بالاتر میومد و همراهش دندونای دیاکو تیزتر میشد خیره شدم.
آروم دستمو نزدیک پیشونیش بردم تا آرومش کنم. نجوا کردم:
-منو یادت میاد؟ دیاکو، تو میتونی. به قدرتت غلبه کن. اگه به من حمله کنی خودت عذاب میکشی:)) آروم باش.
حرفامو نمیشنوید. وجودش پر شده بود از قدرتهای خبیثش. اون نمیتونست قدرتهاشو کنترل کنه.
با گریه بهش خیره شدم که ..💔
https://eitaa.com/joinchat/371983026C5730bb1a54
حمله های دوطرفه دو خونآشام:)!
–دعا نویست کی بوده دختره شیطون بل.ا?!
متعجب نگاش کردم+چیی?!!
به خودش اشاره زد –آخه ببین چیکار باهام کردیی ، من فرزیناحسانیراد بودم ، مردی که هرکس اسمم و میشنوید از ترس میلرزید..
حالا ببین وقتی توعه یه الف بچه مریض شدی ، چجوری دارم نازت و میخرمم ، این کارا فقط از یه دعا نویس بر میاد..
با لوس بازی گفتم+واسه هرکی لاتیی واسه ما شکلاتی آقا فرزین..خندید و به سمتم اومد–ای این فرزین گردن شکسته به قربون تو و دلبریات ، دعا نویسِ کوچولوی من😍🔥❌
https://eitaa.com/joinchat/371983026C5730bb1a54
+من کاری نکردم ارباب، بخدا لو دادن انبار کار من نبود
با بغض اینو گفتم
یهو ترمز کرد و برگشت سمتم ∶
- با این اشکا نمیتونی دیگه گولم بزنی
دستت برام رو شده اصلا من چرا باید دلم بسوزه سوار ماشینم بکنم؟ گمشو از ماشین من پایین
ناباور بهش نگاه کردم که پیاده شد دستمو کشید و منو از ماشینش انداخت بیرون و من موندم و بیابون تاریک و تنها اون میفهمید من بی گناهم، ولی خیلی دیر وقتی که دیگه واسه پشیمونی دیربود ....💔🥲
https://eitaa.com/joinchat/371983026C5730bb1a54
پشمام! چقدر بی رحم 🫠🍃
- مامانی اگه بابایی پولداره پس چرا ما فقیریم؟
یهو یه صدای ناباور از پشتم اومد: نفس؟این بچ.. بچهی من..ه؟
ترسیده خواستم فرار کنم که یهو صدای بوقی اومد و بعد صدای عربده مردونهای خیابونو پر کرد: نفففس…🥺❌💯
https://eitaa.com/joinchat/379388650Cd3217935a2
_بعد طلاقمون با کی ازدواج کردی که بچت الان تولد ۵سالگیشه؟
ترسم رو پنهون کردم و گفتم:
- هرکی! اصلا به تو چیکار داری؟ برو عقب
یهو با صدای جانا جفتمون برگشتیم سمتش
_مامان این بابای منه؟ همونه که عکساشو بهم نشون میدادی!
نفس تو سینم حبس شد که عماد زمزمه کرد
_بچهی من.. من؟ 😱❌
https://eitaa.com/joinchat/379388650Cd3217935a2
#بیصداجوینبده🤫😳❌