کانال ایتا تا انتهای افق

مشاهدات، تجارب و یادداشت های یک ایرانی از هلند و فرانسه

برای تحقق آرمان بر حقت، جهانی بیندیش!

ارتباط با نویسنده کانال:
@N313mohajer

ورود به کانال

ورود به نسخه وب

مطالب کانال ایتا تا انتهای افق

پیش از اهدای قرآن کریم، اول این فیلم را پخش کردم... حوادث فلسطین اوج گرفته بود و موجی که ایجاد شده بود... مردم دنیا با مشاهده منشی که فلسطینی‌ها در مواجه با این بلایا و سختی‌ها از خود نشان داده بوند، سراغ ریشه این شخصیتی که پیدا کرده‌ بودند رفتند... کتاب آسمانی این دین و آیین. اینکه آخر اینها چه آموزه‌هایی از این کتب آسمانی دریافت کرده بودند که چنین برخورد می‌کنند؟‌ و همان یک بار خواندنش، حتی بخشی از آن، حال ایشان را دگرگون کرده و نسبت به حقایق و دروغ‌‌هایی که یک عمر به ایشان گفته بودند، بیدار کرده است... ✍🏻 مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، هلند و ایران @ninfrance
هدیهٔ روز دانش‌آموز قسمت سوم کمی برگردیم به عقب... وقتی قرآن در دست پیش مدیر رفتم و ایده‌ام را گفتم یکی از دبیران هم حاضر بود. قرآن را از دست من گرفت و کلی ابراز احساس کرد که وای چه قرآن قشنگی! اما بعد گفت: واقعا می‌خواهی برای اینها قرآن بخری؟ واقعا فکر می‌کنی اینها برای قرآن ارزشی قائل هستند؟ وای نکنید توروخدا! می‌ترسم اینها به قرآن بی‌احترامی کنند! خیلی حالم بد شد از حرفش. سریع قرآنم را از دستش گرفتم. احساس کردم قرآنم اذیت شد! روم نشد بهش بگم شما همونهایی هستید که قرآن رو روی تاقچه گذاشتید برای اینکه بی‌احترامی نشه بهش؟ سالهاست قرآن در خانه‌ها خاک می‌خوره و یه نوجوان سراغش نمیره؟ این همه چیزهای گران فانتزی برای فرزندتان خریدید تابحال هدیه شما قرآن بوده؟؟ الحمدلله مدیر مدرسه با فهم و کمالات بود. از صمیم قلب استقبال کرد و گفت فرایندش با خود شما... روز موعود رسید. بچه‌های مدرسه را در سالن جمع کردند. جشن بود و برنامه‌های مختلفی داشتند. از این برنامه دقایقی را زمان خواستم قبلی از هدیه قرآن. می‌دانستم خیلی مهم است. خب بچه‌ها مرا می‌شناختند و بهتر به حرف‌هایم گوش می‌داند. اول یک فیلم گذاشتم برایشان. فیلمی کوتاه از یک تازه مسلمان شده. بعد در جملات بسیار کوتاهی به عنوان معلم دین و زندگی صحبت کردم. گفتم بچه‌ها من نمی‌توانم تصور کنم که امسال بگذرد و شما یکبار خود این کتاب آسمانی را از نزدیک ندیده باشید.حتی اگر به آن اعتقادی ندارید. باید به چیزی که خواندید و باور نکردید بی اعتقاد شوید. نه چیزی که تابحال حتی یکبار هم نخواندید. نمی‌خواهم متن عربی را هم بخوانید. با خود قرار بگذارید شبی یک صفحه معنای آن را می‌خوانم و هرجایش برایم ابهام داشت و نفهمیدم و سوال شد علامت گذاری می کنم. مرکزی که با آن هماهنگ کردیم گفت این تعداد فقط یک رنگ دارد. سبز یشمی. اول دوست داشتم تنوع رنگ‌ها باشد. بعد گفتم کار خدا بود. ممکن بود فقط سر رنگ جلد قرآن بین دخترها دعوا شود! چون خودم یادم است جلد قرآنم سورمه ای بود و برخی سفید. کلی گریه زاری کردم و التماس که من میخواهم جلد قرآنم سفید باشد و مدرسه رضایت داد و جابجا کرد. تازه آن فقط دو رنگ بود الان که چند رنگ است و نه خطر بزرگی است!☺️☺️ بعد به بچه‌ها گفتم در اولین صفحه قرآن یک کاغذ قرار دارد که به شکل تصادفی در آن قرار داده شده است. جعبه‌های هدیه را باز کنید و ببینید سهم شما کدام آیه شده. کدام نشانه... حتی ما بزرگترها هم از تفال و فال و انتخاب چیزی تصادفی هیجان زده می‌شویم و اشتیاق داریم... خودم هم نمی دانستم به کدام دانش آموزم کدام آیه می‌افتد. اول می‌خواستم خودم به فراخور چیزی که از دانش‌آموزانم می‌شناسم آیه انتخاب کنم و نام هر یک را روی جعبه بنویسم. اما بعد منصرف شدم. می‌دانستم این خداست که بهتر از هرکس بنده‌هایش را می شناسد و بهترین نشانه را برایشان انتخاب می‌کند. لحظاتی سکوت شد... هرکس برگه خود را باز می‌کرد و کمی در خود فرو می رفت... چهره برخی را می‌دیدم که از آیه ای که به دستشان رسیده شگفت زده شده اند... اما به این ختم نشد. گفتم حالا موضوعی را که از آن نگرانید یا با آن چالش دارید یا سوال ذهنتان است یا می‌خواهید درباره مساله ای تصمیم بگیرید را در نظر آورید و حالا به صورت تصادفی صفحه ای را باز کنید. حالا با مد نظر قرار دادن آنچه در فکرتان بوده متن ترجمه را بخوانید. آیا پاسخ سوال و مساله خود را پیدا نمی کنید؟ بچه‌ها! من سالهای سال است اینگونه با قرآنم ارتباط برقرار کرده‌ام و حقیقتا بارها از صفحه‌ای که باز شده شگفت زده شده‌ام. برخی نگاه می‌کردند و بعضی تن دادند که ضرر ندارد یک بار امتحان کنند... برخی از بچه‌ها از این کار متحیر شده بودند. یعنی برای برخی فوق العاده نزدیک به نیازشان پاسخی را دریافت کرده بودند. خودشان گفتند. گفتم: قرآن را اینطوری بخوانید. لازم نیست از صفحه اول حتما همه شروع کنند تا آخر. اگر می‌خواهید با قرآن انس بگیرید به شکل کمک گرفتن به سمتش بروید و هربار موضوعی را در ذهن در نظر بگیرید آن را بگشایید و با فکر آن صفحه را مطالعه کنید. گاهی واقعا شما را به راه درستی که میخواهید هدایت می کند. گاهی باید بیشتر فکر کنید. گاهی باید نیت خود را خالص تر کنید. گاهی واقعا باید مضطر باشید و از صمیم قلب طلب کمک نمایید... صحبت‌هایم تمام شد و در حال ترک سالن بودم که تعدادی از بچه‌ها به سمتم آمدند... ادامه دارد... ✍🏻 مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، هلند و ایران @ninfrance
#خلاصه_نویسی_هایم معنای «لَم‌یلِد و لَم یولَد» این است که همیشه با او هستیم؛ نه او از ما جدا شده و نه کسی از او جدا شده است... ✍🏻 مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، هلند و ایران @ninfrance
هدیهٔ روز دانش‌آموز قسمت دوم همه چیز در هستی طبق برنامه است... و ما همه وسیله... وقتی به این فکر کردم که چرا اینطور با قرآنم انس پیدا کردم... ناگهان یاد خاطره‌ای افتادم... اول دبیرستان بودم که روز دانش‌آموز به هر یک از ما یک کتاب قرآن هدیه دادند! همان شد! من تا آن روز زیاد سراغ قرآن نرفته بودم. قرآن‌های خانه‌مان عمومی بود. اما از آن روز که که یک قرآن شخصی پیدا کردم، انگار مسئولیتی به دوشم آمده باشد، شروع کردم به خواندن! بخصوص که همراه آن قرآن یک برگه حزب خوانی هم بود. که هرچند قرار بود ۱۲۰ روزه خوانده شود و برای یک نوجوان مثل من سخت بود و چند سال طول کشید! اما وجدانم درد می‌کرد که این ختم را ناقص نگه داشته‌ام و بلاخره یک روز تمام شد...☺️ و این داستان در قلب من حک شد که ظاهراً که باید اینطور به فکر روح دانش‌آموزانمان باشیم. آموزش و پرورش... و درس پس می‌دادم... ... اول تلاش کردیم اینترنتی سفارش بدیم. تعدادی که می‌خواستیم یافت نمی‌شد. چند فروشگاه مرکزی رفتیم یافت نشد. مغازه‌های اطراف شاه عبدالعظیم حسنی رفتیم یافت نشد. رفتیم سراغ فروشگاه مرکزی. راستش اول که قیمت‌ها را دیدیم خیلی تعجب کردیم. فکر نمی‌کردیم قرآن انقدر گران باشد! اگر قرار باشد یارانه‌ای تعلق بگیرد، اگر نگاه راهبردی به رشد و تعالی جامعه باشد، باید به محتوای دینی و فرهنگی تعلق بگیرد. اما خب نبود. خیلی تلاش کردیم چند میلیون را آماده کنیم. مدرسه نیمی را متقبل شده بود. بلاخره با مرکز اصلی مرتبط شدیم. این قرآن ترجمهٔ #استاد_علی_ملکی است. که ترجمه روان و آسانی دارد. با پشتیبان گروه مرتبط شدیم و اصرار و التماس که تا فردا باید قرآن‌ها رسیده باشد. قرار شد با اتوبوسی که از مشهد می‌آید راهی کنند. مدام در تماس بودیم. آخر متوجه شدیم خود استاد ملکی کتب رو به ترمینال رسانده است. خیر کثیر روزی ایشان... سراسیمه به مدرسه رسیدیم. از صبح مشغول انتخاب آیات خاص و تایپ آن و پرینتش بودم. ناراحت بودم. باید زودتر از این آن آیات خاص را وقت می‌گذاشتم و انتخاب می‌کردم و تایپ شده آماده می‌داشتم... سراسیمه رسیدیم مدرسه. کاغذها را بریدیم و نشانگرها را گذاشتیم و آماده مراسم شدیم... ادامه دارد... ✍🏻 مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، هلند و ایران @ninfrance
لحظاتی قبل از شروع اهدای قرآن‌ها بود. دیر شده بود... نفس نفس می‌زدیم و بسته‌ها را آماده می‌کردیم... یک نشانگر رنگی، یک پاپیون تزئینی و یک آیه تایپ شده که به صورت تصادفی داخل صفحه اول قرآن گذاشته بودیم و خداوند انتخاب می‌کرد هر آیه به چه کسی برسد... ادامه داستان را در پست بعدی دنبال کنید... ✍🏻 مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، هلند و ایران @ninfrance
هدیهٔ روز دانش آموز سال گذشتهٔ تحصیلی در ایران، که توفیق داشتم در مدارس متعدد حضور پیدا کنم، تجارب خاصی داشتم که تصمیم بر ثبت و ضبط آن دارم که به مرور برای خودش جریان ساز شود... پذیرش چند نوع دبیری با هدف ارتباط نزدیک با نسل نوجوان امروز، کمک بزرگی به درک نیاز و شناسایی ضعف‌ها و نقص‌ها بود. پارسال تدریس درس دین و زندگی را هم در مدارسی به عهده گرفتم. چون پس از تجربه زندگی در غرب و دنبال کردن دختران و زنان زیادی که به اسلام و پوشش گرایش پیدا کرده بودند، برایم هیجان انگیز بود که بدانم خلاء بچه‌های ما در ایران و در دل یک کشور اسلامی چیست، که گاهی می‌بینیم و می‌شنویم بدون فکر و مطالعه تصوری بر خلاف واقع دارند... خاطرم هست اوایل آبان ماه بود که یک روز برای شرح یکی از آیات قرآن کریم، کتاب قرآن خودم را به مدرسه بردم. حتما تجربه کرده‌اید و دیده‌اید که آموزش قرآن در مدارس ادغام با کتاب دین و زندگی است و ابتدای هر درس فقط یک صفحه از قرآن چاپ شده است. همین. خب قرآنم پر از علامت و نشانه و حاشیه نویسی است. با یک جلد زرد خوش رنگ! وقتی برای توضیح صفحات را باز می‌کردم، توجه دانش آموزان را جلب می‌کرد. خاطرم هست پایه یازدهم بودند. ناگهان یکی از بچه‌ها بلند گفت: خانم چه جالب که شما این کتاب را به شکل اختصاصی دارید. جالب است ما این درس را ۱۱ سال است که در مدرسه داریم ولی تا بحال یک بار هم این کتاب را به دست نگرفته‌ایم و از نزدیک ندیده‌ایم! میشه ببینیم؟؟ من که شوک و حیران شده بودم، ظاهر را حفظ کردم و با لبخند گفتم حتما. به آرزویم رسیده بودم. جلب توجه بچه‌ها به این کتاب آسمانی به شکل ویژه‌. کتاب قرآنم دست به دست می‌چرخید. همه با هیجان به میزان نشانه‌گذاری‌ها و علامت‌گذاری‌های من نگاه می‌کردند و بعضی باز می‌کردند و ترجمه آیات مشخص شده را می‌خواندند... این بچه‌ها غالبا گرایش مذهبی نداشتند... خیلی متاثر شدم. خیلی بهم ریختم. خیلی شرمنده شدم. گفتم در سرزمین اسلامی باشی و دانش آموزانش چنین بگویند... و همان لحظه خداوند فکری در ذهنم انداخت و تصمیمی گرفتم... کلاس که تمام شد به مدیریت مجموعه مراجعه کردم. موضوع را مطرح کردم. گفتم می‌خواهم برای همه بچه‌ها قرآن بخرم. استقبال کردند. گفتم قرآن‌هایی چاپ شده که ابعاد مناسبی دارد. ترجمه مناسبی برای نوجوان و جوان دارد و وظیفه داریم در این دوران آموزش و پرورش این کار را انجام دهیم که این کتاب آسمانی‌مان را راهی هر یک دانش آموز کنیم. حتی اگر نخواند! اما ما نمی‌دانیم شاید روزی همین قرآنی که همیشه جلوی چشمش بوده، صدایش بزند و پناهش شود و ما آن روز کنارش نباشیم... موافقت انجام شد و دیدیم چه خوش زمانی است و روز اهدا را روز دانش آموز قرار دادیم. دبیرانی بودند که نگران بودند بچه‌ها این هدیه را پس بزنند و حتی به آن بخندند و نظراتی دادند که اذیت کننده بود. اما مقاومت کردم و گفتم ما مامور به تکلیف هستیم نه نتیجه... موفق شدیم. هرچند با حواشی زیاد و دوندگی‌های مختلف که قرآن از مشهد بلاخره به دست ما برسد... و ساعتی قبل از شروع مراسم بلاخره رسید. اما رسید و قرآن‌ها به سبکی خاص که در ادامه عرض خواهم کرد به دست بچه‌ها رسید... و چه اتفاقات جالب و ارزشمند و سراسر نوری افتاد... ادامه دارد... ✍🏻 مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، هلند و ایران @ninfrance
سِحر با معجزه پهلو نزند، دل خوش دار... من هم فیلم شهید سنوار را دیدم... چه شکوهی، چه شجاعتی، چه قدرتی، چه خلق اثر و عظمتی... همی گفتیم و گفتند از شهیدان شهیدان را شهیدان می‌شناسند... لذا رفتم سراغ دست نوشته‌های سید شهیدان اهل قلم؛ سید مرتضی آوینی... که هر روز به آنچه او بیش از سی سال پیش با ایمان راسخ می‌نوشت نزدیک تر می‌شویم... «شجاعت غالبا از احساس قدرت است که ریشه می گیرد. ریشه‌ی شجاعتی که ما را اینچنین دلاورانه به صحنه ی نبرد کشانده است در کدام قدرت است؟ آیا این قدرت بر سلاح های پیشرفته‌ای که در اختیار داریم متکی است؟ تسلیحات نظامی ما عمدتا از ساده‌ترین تجهیزاتی است که در ارتش‌های دنیا موجود است، حال آنکه موازنه‌ی قدرت در دنیای امروز بر سلاح‌های اتمی استوار شده است. معیار قدرت در جهان امروز ابزار است و آن که ابزارهای نظامی مهلک‌تری در اختیار دارد قدرتمندتر است. صلح و امنیت در دنیایی اینچنین، بر این موازنه است که متکی است؛ موازنه‌ی قدرت در میان گرگ‌های متخاصمی که از ترس دندان‌های تیز یکدیگر، هر چند رو در روی هم ایستاده‌اند و می‌غرند، اما حمله نمی‌کنند. این انگار که در جهان وارونه‌ی امروز برای حفظ صلح و امنیت باید تسلیحات نظامی پیشرفته‌تری ساخت تا دشمن را از حمله باز دارد، یعنی بمب‌های اتمی حافظ صلح و امنیت و آرامش هستند. آیا به‌راستی در این دنیای وارونه که منطق دیوانگان حکمفرماست، ما نیز با همین معیارها پای به میدان نهاده‌ایم؟ آیا به‌راستی قدرت و شجاعت ما بر موشک‌های استینگر و سلاح‌های پیشرفته‌ی دیگری که در اختیار داریم متکی است؟ جواب این است: خیر، ما به حول و قوه‌ی خدا بر قوه‌ی اتم نیز دست خواهیم یافت، اما هرگز بر آن تکیه نخواهیم کرد. و اگر راستش را بخواهید، اصلا موشک استینگر برازنده‌ی دستان ماست، چرا که ما علمدار استمرار نهضت انبیا هستیم و برای تحقق حاکمیت احکام خدا در کره‌ی زمین قیام کرده‌ایم. آن‌گاه که موشک استینگر بر شانه‌ی یک پاسدار مو‌من قرار گیرد، ابزار درست در خدمت آنچه که باید، یعنی در خدمت اشاعه‌ی توحید بر سراسر سیاره‌ی زمین، به کار رفته است. و لیکن ما هرگز بر قدرت ابزار تکیه نخواهیم کرد؛ قدرت حقیقی در جایی دیگر است... جهان در آستانه‌ی تحولی عظیم قرار گرفته است. وقتی مو‌منین بر محور ولایت اجتماع کنند، به آنچنان منبعی عظیم از قدرت دست خواهند یافت که هیچ نیروی دیگری در سراسر جهان با آن یارای رو در رویی ندارد. سحر با معجزه پهلو نزند، دل خوش‌دار! اگر سحر فرعونی توانست بر معجزه‌ی موسوی غلبه کند، آمریکا نیز خواهد توانست با تسلیحات پیشرفته‌ی خویش بر ایمان ما چیره شود. قدرت حقیقی اینجاست، چرا که دست خدا با جماعتی است که بر محور حق گرد آمده‌اند. با این معیار، بسیج قدرتمندترین ارتش دنیاست. اگر کسی در جست‌وجوی مصادیق کاذب قدرت باشد، آن را در میان بسیجیان نخواهد یافت. آنها آرتیست‌های دروغین سینما، هرکول و سامسون و یا جیمز باند و سوپرمن نیستند. آنها هم مثل من و تو، کارگر و کارمند، دانشجو و دکاندار هستند و قدرتشان نه در موهای بلند و بازوهای کلفت است و نه در بال‌های آهنین و پاهای الکترونیکی؛ در ایمان است. چیزی نخواهد گذشت که مستضعفین سراسر عالم در خواهند یافت که قدرت حقیقی تنها در وحدت ایمانی نهفته است و راهی جز جهاد مسلحانه برای دست یافتن به عدالت وجود ندارد. آن‌گاه حقیقتی که در نام بسیج مستضعفین نهفته است به تحقق خواهد پیوست و همه‌ی مظلومان برای مبارزه با ظلم، لباس رزم خواهند پوشید و به صحنه‌ی نبرد خواهند آمد...» 🇵🇸🇱🇧 ✍🏻 مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، هلند و ایران @ninfrance
این عکس را #هلند گرفتم. هر روز هلندی‌های بیشتری مسلمان و محجبه می‌شوند... ✍️ مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی🇮🇷 در #هلند، فرانسه و ایران @ninfrance
اینجا #هلند است و خانواده‌‌ی هلندیِ مسلمان شده، یک مرکز اسلامی راه‌اندازی کرده‌اند... مدتهاست میخواهم این برنامه را برش بزنم، زیرنویس براش آماده کنم و در چند قسمت ارسال کنم. هرچند ترجمه مناسب نیست اما محتوا قابل فهم و شیرین است... مجری پس از طوفان الاقصی در هلند می‌گردد و از میزان رشد گرایش به اسلام و مسلمان شده‌ها می‌گوید... هر حادثه‌ای یک روی تاریک و یک روی روشن دارد. در ظلمت جنایات وحشیانه انسان‌نماهای ظالم، انفجار نور صبر و استقامت و ایمان به وعده حق مظلوم، کار را به «رایت الناس یدخلون فی دین الله افواجا» رسانده است... پس این یعنی «جاء نصرالله و الفتح»... ✍️ مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی🇮🇷 در #هلند، فرانسه و ایران @ninfrance
این بخش از گزارش جا ماند... ما که ساعت ۱۰ صبح وارد مصلی شدیم، کمی بعد از درب ورودی نشستیم. جلو رفتن سخت بود. و بعد در زمان کمی پشت سر تا درب ورودی تکمیل شد. بعد یک ساعت با دوستم تماس گرفتم که گفت به سختی خود را به اتوبان رسانده و راهی برای جلو آمدن و ورود به مصلی نیست. همانجا بیرون مصلی و در بزرگراه در صفوف نماز نشسته‌اند... ازش درخواست کردم عکس و فیلم بگیرد... ما در ره عشق نقض پیمان نکنیم گر جان طلبد، دریغ از جان نکنیم دنیا اگر از یزید لبریز شود ما پشت به سالار شهیدان نکنیم... #جمعه_نصر ✍️ مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی🇮🇷 در #هلند، فرانسه و ایران @ninfrance
گرمای عجیبی شده بود. آفتاب ساعت‌ها روی سر مردم می‌تابید. اما همه خانوادگی آمده‌ بودند. هر سنی با هر شرایط جسمی... #حماسه یعنی این. #جمعه_نصر ✍️ مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی🇮🇷 در #هلند، فرانسه و ایران @ninfrance
دیگه شور و شعور طوری بود که همه ایستادند. سرود حماسی به سینه زنی تبدیل شده بود و با شعار آمیخته بود. حرارتی در قلب نمازگزاران بود... #جمعه_نصر ✍️ مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی🇮🇷 در #هلند، فرانسه و ایران @ninfrance
وقت شعرخوانی‌های حماسی رسیده بود. هنوز تا خطبه‌های نماز فاصله زیاد بود. دیگه تا درب ورودی و خروجی، همه نشسته بودند و ظرفیت تکمیل بود. اما با این وجود همچنان از ورودی در، فشار جمعیت بود که دوست داشت داخل مصلی شود. #جمعه_نصر ✍️ مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی🇮🇷 در #هلند، فرانسه و ایران @ninfrance
مردم مدام در حال کمک مالی به مردم لبنان بودند... اون رشته کاغذها رسید پرداختی‌ها بود... یعنی از جان و مال با هم دریغ نداشتند... #جمعه_نصر ✍️ مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی🇮🇷 در #هلند، فرانسه و ایران @ninfrance
هر لحظه جمعیت فشرده‌تر می‌شد در مصلی... #جمعه_نصر ✍️ مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی🇮🇷 در #هلند، فرانسه و ایران @ninfrance
دو ساعت به شروع نماز جمعه مانده بود که به درب ورودی رسیدیم و به این شکل فشرده مردم از فقط یکی از درها داشتند وارد می‌شدند... به سختی به اینجا رسیدیم. پیش از پل سید خندان ماشین را پارک کردیم. و بعد از عبور چندین اتوبوس و ون که لبریز بود موفق شدیم به زور سوار اتوبوسی شویم که ما را به درب ورودی برساند. این حجم جمعیت در روزی که بالاترین تهدید را شنیده، خیلی خیلی هیجان انگیز بود! ما بشینیم در خانه، علی تنها برود به میدان؟! هیهات! #جمعه_نصر ✍️ مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی🇮🇷 در #هلند، فرانسه و ایران @ninfrance
الحمدلله که ایرانم الحمدلله که امروز تهرانیم... چقدر لطف و رحمت خداوند شامل حال انسان باید باشد که در این عصر آخرالزمان در سمت درست تاریخ ایستاده باشد... این حضور برای پیش از ساعت ۵ صبح، پشت درهای مصلای تهران، برای اقامه نماز، پشت سر ولی امر مسلمین است... زمزمه می‌کنیم این شعر زیبا را که: با اذن رهبرم، از جانم بگذرم، در راه این حرم، در راه یار یا حیدر گویم و شمشیری جویم و اندازم لرزه بر جان کفار هم پیمان گشته‌اند کفر و تکفیر شیطان است و زر و زور و تزویر اما از وعد حق دل آگاه است پیروز این نبرد حزب الله است... ✍️ مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی🇮🇷 در #هلند، فرانسه و ایران @ninfrance

مشاهده در ایتا

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

ورود به کانال ایتا
تبلیغ کانال ایتا