*من دیگه اون احمق قبلی نیستم، یه احمق جدیدم
ناشناس
https://harfeto.timefriend.net/16887156610661
مطالب کانال ایتا گوژپشت نتردام
حتی اگه این یه حس دروغین باشه فعلا به این دروغ شیرین اکتفا میکنم و از دیگران خواهش میکنم حقیقت های تلخشونو نگه دارن برای چند وقت بعد تا به اندازه ی کافی بتونم ذوق هامو برای کشف این مدل موی قشنگ خالی کنم 🙏
دچار احساس شعف بیش از حد و خودزیبا پنداری کاذب شدم، برای همین حس میکنم نمیتونم بفهمم بهم میاد یا نه، توی عکس هم خوب معلوم نمیشه، پس باید تا بعد امتحانا صبر کنم و برم پیش دختر عمه و زن عموهای کار کشته ام که تو اینجور چیزا خیلی خوب مشاوره میدن تا کارمو تحلیل کنن
احساس میکنم دوباره پا به دنیای نوجوانی گذاشتم
اه راستی موهامو چتری زدم، تا اطلاع ثانوی خوشحالم
یه بار که بعد از تموم شدن حرف طرف و رفتنش نشستم گریه کردم از بس فشار روانی بهم وارد شده بود
واقعا چه کاریه، وقتی ذهنت تاریک شده از خاطره ی بدبخیتا و صحبت های منفی ات چرا این دود سیاه و وارد ذهن من میکنی ؟
انگار این وسط یه قربانی ام
حرف میزنه و حرف میزنه و حرف میزنه اونقدری که ذهنش از اون افکار آزاردهنده پاک و خالی میشه ولی اون افکار در واقع تو ذهن من سرازیر شده ان
اعصاب خوردی های خودم و به زور تحمل میکنم، وقتی یکی میاد از بدبختیاش میگه یا میشینه از سختی های گذشته تعریف میکنه حس میکنم الانه از سردرد و فکروخیال منفجر بشم
یه لحظه ی رندوم سرتو بالا میاری و با این صحنه ی پشم ریزون مواجه میشی :
مود راننده :
امشب دیر کرده بودم و هوا تاریک بود
جلوی راننده اسنپ زنگ زدم به مامانم با صدای بلند گفتم, مامان عکس و پلاک ماشین و برات میفرستم داشته باش،
که راننده حساب کار دستش بیاد 😏😂
رفتم مراسم بینهایت و دوستی که تو اعتکاف پیدا کرده بودمو دیدم
با بی آر تی رفتیم تبریز گردی کردیم..
هیچکدوم پول نداشتیم ولی رفتیم کل پاساژای نصف راه و متر کردیم و با لباس مجلسیاش غش و ضعف کردیم ( خود آزاری )